سیاسی-انقلابیکارگری

فیلم نامه‌هایی از ماروسیا Actas de Marusia 1975

نخستین پاسخ سرمایه‌داری به مبارزات کارگری چیزی جز سرکوب نیست. اما همین سرکوب نیز می‌تواند اشکال گوناگونی به خود بگیرد. با این‌حال، در تاریخ 150 سال گذشته، سرکوب‌های خشونت‌باری که به قتل‌عام کارگران منجر شدند، پرشمار است. در این میان، طبقه‌ی کارگر شیلی بسیاری از این سرکوب‌ها را متحمل شده است[*]. تاریخ این کشور پر است از مبارزات کارگری‌ توفنده‌ای که توپخانه‌ی ارتش را به مصاف کشانده است. یکی از این مبارزات در معدن ماروسیا، سال 1925، شکل گرفت.

ماروسیا شهری کوچک در شیلی، با تقریبا 2500 ساکن بود که غالبا کارگر معدن سدیم نیترات (نمک) آن منطقه بودند. در 1925 کارگران برای دسمزد بیش‌تر، ساعت کاری کم‌تر و بهبود شرایط کار دست به اعتصاب زدند. درحالی کارگران مشغول مذاکره با شرکت بودند، جسدِ یکی از کارفرمایانِ بریتانیاییِ معدن که عادت داشت کارگران را با شلاق بزند، پیدا شد. شرکت یکی از کارگران را بدون مدرک به قتل او متهم کرد و نیروی پلیس منطقه که در خدمت شرکت بود، بدون محاکمه او را در همان روز اعدام کرد. اِعمالِ چنین خشونت و حکمرانی مطلقی از سوی کارفرما و نیروهای نظامی‌اش، کارگران معدن را به واکنشی گسترده‌تر واداشت.

فیلم «نامه‌هایی از ماروسیا» روایت واقعی رزمِ راسخ کارگران معدن ماروسیا با کلیتِ نظامِ سرمایه‌داری حاکم بر آن‌هاست. در این فیلم اتحاد کارفرمایان و نظامیان دولتی را تحت حاکمیت بورژوازی به‌خوبی مشاهده می‌کنیم؛ حاکمیتی که در آن، قانون تنها به‌نفع سرمایه‌داران نوشته می‌شود و تنها بر کارگران اعمال می‌شود. تا جایی که با بالاتر گرفتن اعتصاب و پس از ناکامی اولیه‌ی نیروهای نظامی در سرکوب اعتصابِ معدن، می‌بینیم که مقامات نظامی با حمایت رییس جمهور تصمیم می‌گیرند تا برای جلوگیری از گسترش اعتصاب به شهرهای دیگر، تمامی مردم ماروسیا را قتل‌عام، و این شهر را از نقشه‌ی شیلی حذف کنند. برای آنان، سرکوبِ کارگران هم‌چون جنگی تمام‌عیار است جهت حفاظت از سرمایه‌داری، و در این راه، حاضرند بخشی از ثروت خود را قربانی کنند. در جایی از فیلم، یکی از مقامات نظامی می‌گوید: «دولت من ترجیح می‌ده که یک شرکت رو از دست بده، تا کل صنعت معدن رو به خطر بندازه.»

اما این فیلم بیش از آن‌که نشان‌دهنده‌ی اتحاد سرمایه‌داران و عوامل‌شان باشد، راویتگر هم‌بستگی طبقاتی کارگران است. معدنچیان ماروسیا از توحشِ کارفرمایان آگاه‌اند. آن‌ها لشکرکشیِ نظامی به شهرشان را انتظار می‌کشند و با پذیرش احتمال کشته‌ شدن‌شان، هم‌چون یک پیکر واحد به ساختِ سنگر و تهیه‌ی مهمات برای مقاومت مشغول می‌شوند. «باید خودمون رو سازماندهی کنیم. باید یک جسم واحد باشیم.» این‌ها کلمات گریگوریو است، یکی از کارگرانِ سوسیالیستِ معدن، که خطاب به هم‌قطارانش بیان می‌کند. گریگوریو صدای آگاهی طبقاتی معدنچیان است. او هشدارهای لازم را به همکارانش می‌دهد و آن‌ها را از زودباوری پیروزی‌شان برحذر می‌دارد.

کارگران ماروسیا کشتار معدنچیان نیترات در شهر سن گریگوریوِ شیلی را دیده بودند که تنها چهار سال پیش‌تر (1921) اتفاق افتاده بود. آنان از نتیجه‌ی خونبار نبردشان آگاه بودند. اما این مسئله کارگران را به پذیرش شرایط خفت‌بار زندگی‌شان وانداشت، بلکه آنان را به‌سوی دوراندیشی بیش‌تر‌ کشاند. «يک اعتصاب طی چند ساعت در هم شکسته می‌شه. باید به راه‌های دیگه هم فکر کنیم… وقتشه تا روش‌های پیچیده‌تری رو برای مبارزه در نظر بگیریم.» گریگوریو سعی می‌کند تا به هم‌طبقه‌ای‌هایش نشان دهد که نبرد آن‌ها تنها برای تحقق خواسته‌های‌ امروزشان نیست و باید در ابعادی بزرگ‌تر نگریسته شود؛ در ارتباط با دیگر کارگران در شهرهای دیگر. همین است که گزارش مبارزه‌ی‌شان را در ماروسیا، مکتوب می‌کند تا با وجود محاصره‌ی نظامی شهر، به دست کارگران مناطق اطراف برسد. او می‌داند که درس‌های‌ اعتصاب آن‌ها طبقاتی است؛ می‌داند که نامه‌هایی از ماروسیا حامل پیام اتحاد و مبارزه‌ی طبقاتی است و رسیدن‌شان به دست کارگران دیگر مهم‌تر از خود اعتصاب است. زیراکه نبرد ماروسیا به‌تنهایی نتیجه نمی‌دهد.

گرچه اهالی ماروسیا قتل‌عام شدند، اما امروز ما تصاویری از ماروسیا را نظاره می‌کنیم که به دنبالِ نامه‌ها نقش بسته است. قتل‌عام ماروسیا بیش و پیش از آن‌که شکستی در جنبش تاریخی طبقه‌ی کارگر باشد، نقطه‌ی درخشانی از هم‌بستگی، مبارزه، شجاعت و ابتکار عمل کارگری است. مبارزه‌ی ماروسیا را باید در کنار دیگر نقاط درخشان تاریخ مبارزه‌ی طبقاتی جای داد؛ از کشتار کمون پاریس تا ماروسیا، و از ماروسیا تا جنایات پینوشه. ضرباتی که طبقه‌ی کارگر در این نقاط متحمل شده است، در کنار پیروزی‌ها و انقلاب‌هایی که در نقاطی دیگر به دست آورده، در واقع گام‌هایی بوده‌اند در جهت خودرهایی این طبقه‌. «برای پیروزی یک اعتصاب، ده اعتصاب شکست می‌خورد.» اکنون با مرورِ نامه‌هایی که از دل تاریخ به دست‌مان رسیده و از بَر کردن و درس گرفتن از آن تاریخ است که کارگران می‌توانند گامی نو برای مبارزه برداردند.

فیلم «نامه‌هایی از ماروسیا» توسط کارگردان فلسطینی/یونانی‌تبارِ اهل شیلی، میگوئل لیتین (Miguel Littin)، در 1975 ساخته شد. اما لیتین نتوانست فیلم را در شیلی فیلم‌برداری کند؛ چراکه او خود یکی از قربانیان سرکوب سوسیالیست‌ها در شیلی پس از کودتای نظامی پینوشه در 1973 بود. لیتین از شیلی اخراج، و به مکزیک تبعید شد. «نامه‌هایی از ماروسیا» نخستین فیلم او در تبعید بود. این فیلم از روی رمانی به همین نام نوشته‌ی پاتریسیو مانس (Patricio Manns) ساخته شد، که روایتگر وقایع ماروسیا بود. مانس نیز در جریان کودتا به کوبا تبعید شده بود.


* نمونه‌هایی برجسته از کشتار کارگران در شیلی از این قرار است:
کشتار میدان پلانزا کولون، سال 1906؛ ارتش بین 48 تا 300 نفر از کارگران کارخانه‌ی دیگ‌سازی را که برای افزایش وقت ناهار اعتصاب کرده بوند، کشت.

کشتار مدرسه‌ی سانتا ماریا، سال 1907؛ هزاران کارگر، غالبا از معدن نمک نیترات به‌همراه خانواده‌ی خود، پس از اعتصاب در مدرسه‌ای تجمع کرده بودند. ارتش شیلی پس از مواجه با ایستادگی‌ آنان، مدرسه را به رگبار بست. بین 2000 تا 3500 کارگر کشته شدند.

کشتار رانکیل، سال 1934؛ 477 نفر از کارگرانِ غالبا سرخ‌پوستِ شیلی در بخش جنگلداری، که در اعتراض به کارخانه‌های چوب‌بری شورش کرده بودند، توسط ارتش کشته شدند. تقریبا 500 نیز دستگیر شدند.

ادامه‌ی سیاهه‌ی کشتار کارگران در شیلی، برای سرمایه‌داران این کشور از این هم بسیار پرافتخارتر است!

دانلود فیلم نامه‌هایی از ماروسیا Actas de Marusia 1975 بهمراه زیرنویس چسبیده فارسی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا